پیامدهای منطقه ای توافق در مذاکرات وین

اقتصادآنلاین ـ پرستو بهرامی‌راد؛ فارن‌پالسی در گزارشی به نوشته "استیون کوک" و "انی انریکو ماتئی" آورده است: از منظر برخی، یک توافقنامه تمدید شده به درستی مهمترین دستاورد "باراک اوباما"، رئیس جمهوری ایالات متحده در عرصه سیاست خارجی چالش‌ها را جبران می‌کند. اما برای دیگران، این رویکرد تکرار بزرگ‍ترین اشتباه او (اوباما) خواهد بود. همانگونه که اخیراً یکی از همکارانم استدلال کرد؛ واشنگتن در آستانه تکرار بحث تفرقه‌ انگیزی است که پس از امضای توافق برجام در سال ۲۰۱۵ نیز مطرح بود. چرا که همه چیز سیاسی است. صرف نظر از ویژگی‌ها و کیفیت برجام، جمهوری‌خواهان میانه‌رو با آن مخالف‌اند و علیرغم نقص‌های آن، دموکرات‌های میانه‌رو از این توافق حمایت می‌کنند. آنچه در استدلال‌های قرمز در برابر آبی جا افتاده و غایب است، ماهیت برجام و پیامدهای بالقوه‌اش برای خاورمیانه است. اوباما بینشی درست داشت، چرا که محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران از طریق یک توافق دیپلماتیک منبع مهم تنش‌های منطقه‌ای را کاهش می دهد. اگرچه این امیدواری نیز وجود داشت که این توافق بتواند مبنایی برای تغییر اساسی در روابط ایران و آمریکا باشد (بدون آن که بیان شود)، دو بازیگری که در چهار دهه گذشته روابط تیره‌ای با یکدیگر دارند. در چنین جهانی، ترس اصلی برخی متحدین در باب اشاعه تسلیحات برطرف می‌شود و لغو تحریم‌ها راه را برای رهبران تهران جهت اختصاص دادن منابع مورد نیاز به جامعه و توسعه ایران هموار می‌کند. با برگرداندن ایران و ادغامش در ساختار اقتصاد جهانی، انگیزه‌های بازیگران منطقه‌ای برای دست زدن به شیطنت‌ها تا حد زیادی کاهش خواهد یافت زیرا همه یاد می‌گیرند که در منطقه سهیم باشند. این مقوله به نوبه خود چرخش به آسیا را تسهیل خواهد کرد. تغییرات منطقه‌ای که بسیاری امیدوار بودند برجام زمینه را برای تسریعش هموار کند، امیدوار کننده به نظر می‌رسید اما واقعیت آنطور که همه می‌دانند نبود و کاملاً متفاوت پیش رفت. اسرائیل از این توافق نگران بود، چرا که رهبرانش معتقد بودند که بیش از حد به پایبندی ایران و توانایی بازرسان بین‌الملل اعتماد شده است. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به همان اندازه ناراضی بودند- اما نه به میزان مشروعیتی که به برنامه هسته‌ای ایران اعطا شده و همچنین تحریم‌هایی که برداشته شد. رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورها متقاعد شده بودند که دسترسی ایران به پول موجب می‌شود تا این منابع مالی در اختیار گروه‌های تحت حمایت تهران در سراسر منطقه قرار گرفته و خاورمیانه بی‌ثبات شود. مقام‌های ایران هم به نوبه خود احساس می‌کردند که ناچارند ثابت کنند که علی‌رغم توافق با ایالات متحده آمریکا و دیگر قدرت‌های جهانی، تحت فشار «شیطان بزرگ» زانو نزدند. بنابراین برجام به جای کمک به ثبات منطقه، پویایی معکوس ایجاد کرد. نیروهای نیابتی ایران تعداد عملیات‌هایشان را افزایش دادند و اسرائیلی‌ها در هرکجا که با آنها روبرو می‌شدند خواه در سوریه، اروپا یا در ایران و بعدها عراق، با آنها می‌جنگیدند. همزمان سعودی‌ها و اماراتی‌ها بدون در نظر گرفتن خواسته‌ها و منافع آمریکا مسائل منطقه‌ای را در دستانشان گرفتند.

 

پس از دو سال تهدید، "دونالد ترامپ"، رئیس جمهوری آمریکا برجام را در ماه می ۲۰۱۸ نقض کرد، بدون شک به این دلیل که معتقد بود از منظر سیاسی انجام این کار برای او خوب است. دولت ترامپ غالبا این تصور را ایجاد می‌کرد که خواهان تغییر رژیم در ایران است اما با توجه به آنچه از او می‌دانیم، این احتمال وجود دارد که رئیس‌جمهوری واقعا خواهان یک توافق بهتر بود بنابراین سیاست فشار حداکثری ترامپ متولد شد. به شکل انتزاعی، این سیاست آنگونه که بسیاری از مخالفانش آن را به تصویر می‌کشند، بی مغز و ناپخته نبود. استراتژی دولت اوباما برای آوردن ایران پشت میز مذاکره نیز با اعمال فشارهای فزاینده بر تهران محقق شد. ترامپ در جستجوی توافقی که برجام اولیه را بهبود بخشد از همین رویکرد (رویکرد اوباما) پیروی کرد. میان مفروضات تیم ترامپ در مورد آنچه رهبران ایران انجام خواهند داد و آنچه در نهایت انجام دادند، تفاوت وجود داشت. تهران نقض برجام توسط آمریکا را به عنوان نشانه‌ای از عدم اعتماد به آمریکا و این که قصد ترامپ در واقع تغییر رژیم است، تلقی کرد. نتیجه دو برابر شدن توسعه صنعت هسته‌ای ایران و ادامه حمایت، تشویق و هدایت نیروهای نیابتی این کشور در یمن، سوریه و عراق بود. آمریکا با اعمال فشار بیشتر پاسخ داد که همین مسئله ایران را مجبور کرد تا فعالیت‌های هسته‌ای و منطقه‌ای اش را ادامه دهد. پاسخ واضح به همه این‌ها برای بسیاری در واشنگتن بازگشت به برجام است. آنها بر یک نکته تاکید دارند، صرف نظر از کاستی‌های توافقی که اوباما در بابش با ایران مذاکره کرد، فشار حداکثری نتوانست برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کند و ایران را به توانایی ساخت سلاح نزدیک‌تر کرد؛ مقوله‌ای که حتی برخی از کارشناسان امنیتی و مقام‌های اسرائیلی هم اکنون به آن اذعان دارند.

با این حال، پویایی منطقه‌ای تغییر چندانی نکرده است، گزاره‌ای که این تصور را ایجاد می‌کند که احیای برجام همچون توافق اولیه یا تصمیم ترامپ برای خروج از آن به شکل بالقوه بی‌ثبات کننده‌اند. امارات متحده عربی و عربستان سعودی کماکان مخالف برجام هستند و درست مانند هفت سال پیش این کاهش تحریم‌ها است که آنها را نگران می‌کند. درست است که هر دو دولت از طریق گفتگوهای مستقیم به دنبال کاهش تنش با ایران هستند، اما به نظر می‌رسد که این امر تاثیر چندانی نداشته است. حوثی ها در یمن، شهرهای عربستان و امارات را با موشک هدف قرار می‌دهند، ایده توافقی که به واسطه‌اش ایران به ناگهان در میلیاردها دلار غرق شود؛ برای ابوظبی و ریاض خوشایند نیست. رهبران سعودی و امارات تردید دارند که این پول برای هر چیزی غیر ارعاب آنها در خدمت به منافع ایران در شبه جزیره عربستان مورد استفاده قرار بگیرد. تاکنون رهبران امارات در واکنش به تحریکات حوثی‌ها و ایران در ژانویه و فوریه با خوشتن‌داری واکنش نشان دادند- تا حد زیادی به این دلیل که باتری های موشکی پاتریوت آمریکا آسیب را محدود کرده است. اما آیا آنها در صورت احیای برجام و جسارت‌های بالقوه ایران عقب خواهند نشست؟ با توجه به این که دبی و ابوظبی در معرض آتش ایران و حوثی ها قرار دارند، برای ولیعهد ابوظبی، محمد بن زاید و همچنین حاکم امارات زیست با رهبران تهران که محدودیتی را برنمی‌تابند، دشوار است. در این میان مسئله و مشکل واقعی اسرائیل است. نفتالی بنت به اندازه‌ای که بنیامین نتانیاهو با تلاش‌های اوباما برای مذاکره درباره توافق هسته ای ایران مخالفت کرده بود، درباب رویکرد بایدن در ارتباط با ایران در ظاهر سخت‌گیری نمی کند. با این حال اختلاف های میان دو نخست وزیر اسرائیل در اینجا است. در ماه‌های اخیر، بنت صراحتاً اعلام کرده که اسرائیل یکی از طرف های توافق هسته‌ای با ایران نخواهد بود و بدون هیچ محدودیتی برای تضمین امنیت خود در ارتباط با تهران عمل خواهد کرد. علاوه بر حملات هوایی اسرائیل در سوریه و عراق، احتمالاً بخش‌های بیشتری هدف حملات این بازیگر قرار می‌گیرد. در نتیجه آنها به احتمال زیاد شانس خود را در مورد یک برجام جدید که معتقد نیستند به خوبی تعریف شود، از دست نمی‌دهند. یکی از وعده‌های بزرگ توافق هسته‌ای، ثبات منطقه‌ای است. با این حال مقوله‌ای که تحلیلگران در سال ۲۰۱۵ نتوانستند آن را ارزیابی کنند و حالا خطر عدم توجه بدان وجود دارد این است که چگونه یک معامله می‌تواند بی‌ثباتی ایجاد کند. افرادی که از آنچه که به نظرشان تنش‌زدایی منطقه‌ای در ماه های اخیر است، نفس راحتی کشیدند، به زودی می‌توانند خود را در جستجوی پاسخی برای بی‌ثباتی دوباره در منطقه بیابند. با توجه به تلاش دراز مدت ایران برای توسعه فن‌آوری هسته‌ای‌اش، باید به این فکر کرد که آیا بازگشت به برجام ارزشش را دارد یا خیر.

;
دیدگاه خود را ارسال کنید

دیدگاه